جدول جو
جدول جو

معنی عربی زاده - جستجوی لغت در جدول جو

عربی زاده
(عَ رَ دَ / دِ)
آنکه نژاد از عرب دارد. زادۀ عرب. فرزند عرب:
مولای من است آن عربی زادۀ حر
کاخر بدهان حلو میگوید مر.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غریب زاده
تصویر غریب زاده
فرزند شخص غریب، فرزند کولی، کنایه از حرام زاده
فرهنگ فارسی عمید
(چَ لَ دَ / دِ)
اسماعیل، عاصم افندی. فرزند رئیس الکتاب کوچک محمد افندی چلبی. وی در زمان سلطان مصطفی خان ثانی سمت شیخ الاسلامی داشته و در سال 1153 هجری قمری سمت قضاوت یافته سپس در سال 1172 به مقام مفتی اعظم رسیده و 8 ماه در این سمت باقی مانده ودر سال 1173 رحلت کرده است. نامبرده در بیشتر علوم زمان خود متبحر بوده و به نظم و نثر آثاری نغز و لطیف داشته است. و رجوع شود به قاموس الاعلام ترکی ج 3
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ / دِ)
لولی زاده. (غیاث اللغات). در محاوره به معنی لولی زاده است چه اکثر مسافران به لولی و کاولی اختلاط کنند. (آنندراج) ، زادۀ زنا. حرامزاده. (ناظم الاطباء) :
غریب زاده که تخمش بیفتد از عالم
نمی شود که نباشد گزنده و بدذات.
ناظم هروی (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 312).
، باوصف این قباحت به معنی مسافرزاده نیز آید:
همچو بیاض چشم سیاهان خوش نگاه
هند از غریب زادۀ ایران سپیدروست.
علی قلی خان اعظم بن حسین خان شاملو. (از آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 312).
ترانه ای که ز شوخی ندیم محفلهاست
غریب زادۀ هندونژاد خامۀ ماست.
شفیع اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
مصطفی بن محمد، مشهور به عزمی زاده (977-1040 ه. ق.). از فقهای حنفی است و بترتیب قضای دمشق و مصر و بروسه و ادرنه را بعهده داشت. اصل او از ترکان است. او راست: نتائج الافکار، حاشیه بر درر الحکام، دیوان الانشاء، حاشیه بر هدایه. و نیز اشعاری بزبان عربی و رباعیاتی بزبان ترکی دارد. (از الاعلام زرکلی از خلاصهالاثر و کشف الظنون و هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا
(عِ دَ)
شریف عبری. از او چهل وپنج بیت در ’زبده الشعراء’ آمده است. (از کشف الظنون). رجوع به صبری (شریف...) شود
لغت نامه دهخدا
غر زاده موله زای (حرامزاده)، لولی زاده کولی زاده فرزند غریب، زاده کولی، زاده زنا حرامزاده (وجه تسمیه آنکه مسافران و غریبان با کولیان اختلاط می کردند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب زاده
تصویر غریب زاده
((~. دِ))
زاده کولی، کنایه از حرامزاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پری زاده
تصویر پری زاده
((پَ دِ))
فرزند پری، بچه بسیار زیبا
فرهنگ فارسی معین